مناجات رمضانی با خداوند کریم
رمـضــان آمــده و روی ســیــاه آوردم بــه در خـــانــۀ تــو بــاز گـــنــاه آوردم آه ماه رمضــان سخت دلــم تنگ تو بود وا کن آغــوش که ســوی تو پنـاه آوردم پای این توبه شکن باز نشستی رمضـان در گشــودی و نگـفــتی که گـنــاه آوردم رسم این است که مهمان بدهد تحفه ومن یک بغل معصیت ای صاحب ماه آوردم به دلــم کــوه گنــاهست ولیــکن به کـفم عــمــل نــیــک بــه انــدازۀ کـــاه آوردم آمــدم بــاز ســر سفــره تو تــوبــه کنــم به پــشیــمانــیــم از اشــک گــواه آوردم آمــدم پــاک شــوم کــربـبــلایــم بـبــری طفل دل را به همین عشق به راه آوردم |